در این روزها، میّت و جسم بی جانی از نمایشگاهِ بین المللیِ
کتابِ تهران را پیش رو داریم. ایده ای فوق العاده که قربانی دیدگاه های
انحصارگرایانه دولت در عرصه اقتصاد (بخوانید در همه عرصه ها) شد.
ماجرا از سال ۶۶ آغاز شد. زمانی که
به پیشنهادِ رییس جمهورِ اهل مطالعه و کتاب دوست، اولین نمایشگاه کتاب با مشارکت چندین موسسه انتشاراتی در وزارت خانه فرهنگ و ارشاد اسلامی
برگزار می شود. نمایشگاهی که به واقع
نمایشگاه است (و نه یک فروشگاه بزرگ دولتیِ نفتی). و از مهمترین ویژگی هایش تمرکز
آن بر ''تازه های نشرِ'' انتشاراتی های مختلف بود. چیزی که "ماهیتِ
نمایشگاه" مبتنی بر آن است.
بیایید مروری به فلسفه وجودی نمایشگاه ها بکنیم. اساساً هر
نمایشگاهی ایجاد می شود که تولیدکنندگان یک محصول، مشتریان عمده خود را با معرفی
"جدیدترین"
محصولاتشان راحت تر
پیدا کنند. یعنی چرخه تولید و توزیعِ یک محصول، سهل الوصول تر با هم در ارتباط
باشند. البته لازم به توضیح نیست که در این میان کسی مانع حضور مشتری خرد و تک نمی
شود ولی پر واضح است که همه نیازهای مشتری، با جدیدترین محصول مرتفع نخواهد شد و
وی برای تامین نیازهایش وابسته به چرخه های توزیع است.
پس نمایشگاه جایی است که تولیدکننده و توزیع کننده به بهترین
نحو باهم همکاری کنند، تا به همراه مصرف کننده هر سه با هم منتفع شوند.
و حالا بعد از گذشت 28 سال، نمایشگاهی که بنا بود به مانند
بسیاری از نمایشگاه های کتاب دنیا، مکان و فرصتی برای آشنایی بیشتر و بهترِ اهلِ
کتاب با تازه های کتاب و ترغیبِ مردم به فرهنگِ کتابخوانی و مهم تر از همه کمکی به
صنعت نشر و بازار توزیع کتاب باشد، تبدیل شده به بزرگترین بلای جان بازار توزیع و
حتا نشر مملکت.
که نه فقط در طولِ
دوره نمایشگاه که در طولِ سال بازار کتابفروشی ها را کساد می کند.
و در این میان هم
بزرگترین ضررها مثل همیشه ازآن شهرستان های دور از مرکز است. که به لطف دولت انحصارگرای جمهوری
اسلامی باید شاهد بسته شدن کتابفروشی های مختلف در شهرستان ها (و حتا در پایتخت) باشیم
و شاهد تمرکزِ بیش از پیشِ انتشاراتی های موفق و ناموفق در مرکز.
برخی ممکن است به این قلم خرده بگیرند که نمایشگاه کتاب حداقل
موجبِ ترغیبِ مردم به فرهنگ کتابخوانی است، که آمار دقیق از وضعیت مطالعه نیز چنین
حرفی را نقض می کند. تصور کرده ایم آمارِ میلیونی از بازدیدکنندگانِ نمایشگاه یعنی
افزایش کتابخوانی و بالارفتن سرانه مطالعه. در حالی که غافلیم که این شکل از
نمایشگاهِ کتاب، آن را تبدیل کرده به یکی از مناسک عمومی جامعه به مانند سیزده به
در و یا چهارشنبه سوری، فارغ از هرگونه روح و محتوایی و خالی از هرگونه اثر مثبتی.
حالا بیاییم و برای
اینکه از وجود چنین کاریکاتوری در حوزه کتاب دفاع کنیم آمار تخیلی از سرانه مطالعه
خلق کنیم!
برخی کتابخوانان واقعی ممکن است دلگیر از قیمتِ کتاب، اینگونه
خرده بگیرند که؛ "وجود چنین نمایشگاهی یعنی حذف واسطه و حذف واسطه یعنی پایین
آمدن قیمت و کنارگذاشتن مافیای توزیع!" و با چنین استدلالی دل خوش کنند به
تخفیف ناچیز نمایشگاهِ کتاب.
اما غافل از آنکه با
کساد کردن بازار کتابفروشی ها نه تنها دست مافیا بسته نخواهد شد که با وجود چنین
نمایشگاهی و به تبع آن، حضور ناشران غیرحرفه ای کاریکاتوری در چنین صحنه ای، بازار
مافیا پر رونق تر می شود. چرا؟ چون مافیای واقعی، مافیای واردات کاغذ است نه شبکه
کتابفروشان بی نوا.
برای مبارزه با مافیا باید انحصار ورود کاغذ که به دست تعاونی
بازنشستگان فِلان بانک و آقازاده بَهمان رییس نظام مقدس جمهوری اسلامی است، شکسته
شود. کسانی که با ایجاد
نوسانات قیمت نه اجازه تولید به تولیدکنندگان کاغذ وطنی می دهند و نه تحت لوای
حمایت بانک و پدرشان اجازه واردات را با اشخاص دیگر شریک می شوند.
و در میانِ ناشران حرفه ای که چاره ای جز خرید از ایشان ندارند
و گله ای نیز از ایشان نیست، ناشران غیرحرفه ای کاریکاتوری هم اضافه می شوند و
بازار مافیا را رونق می بخشند. و چه جایی بهتر از چنین نمایشگاهی که عرصه اظهارِ
وجود این خیلِ بسیارِ ناشران غیرحرفه ای است. پس باز هم یکی به نفع جناب مافیا!
و مسئول سه لتی « افتخار می کند به فروش گاهی بزرگ به اسم
نمایش گاهِ بین المللی و نمی فهمد که نمایش گاه یعنی حذفِ کتابفروشی ها، نه فقط
برای مدتِ برپایی که به دلیلِ نوعِ خریدِ عمده مخاطب، برای طولِ سال. متوجه نمی
شود که نمایش گاه، پایه های شبکه توزیع را سست می کند. نمی فهمد که شعارِ تاریخ
مصرف گذشته از تولید به مصرف، با حذف شبکه توزیع چه ضربه ای به نشر می زند. نمی
فهمد که فروش گاهِ بزرگی به اسم نمایش گاه یعنی حذفِ کتابفروشی ها، یعنی حذف شبکه
توزیع و حذفِ شبکه توزیع یعنی سوق دادنِ ناشران به سمت فروش های دولتی و عملاً حذف
ناشرانِ مردمی و حذف ناشرانِ مردمی یعنی حذفِ نویسندگانِ مردمی و این یعنی رسماً
حذفِ فرهنگ ! »*
* نفحات نفت، رضا امیرخانی، نشر افق