یک عاشقانه آرام
-
بانو! ویرانه یی ست این جهان. عمر، کفاف نمی دهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمی
دهد که رها کنیم.
اینگونه ویرانه رها کردن، نشانه ی دئانت است و جاهلانه مرمّت کردن، نشانه رذالت.
درد ما این است، وخداوندِ خدا با ما خاموش است.
- آقا! اگر به راستی همین گونه است که می فرمایید، پس قدری که قدرکی بر ویرانی بیفزایید! آیا این کار، شما را به مقصود نزدیک و نزدیک تر نمی کند؟
-
گفتم «خدا با ما خاموش است». استغفرالله! خداوند با ما سخن می گوید و ما را
گوش شنوا نیست... ملامت، به شیرینیِ شهدِ زنبورانِ سبلان است... دانستم که چه می
گویید. در نوسازیِ یک گوشه ی بسیار کوچکِ جهان، با بهره گیری از عقل و نقل، با اتّکای
به ایمان، همت کنیم...
آبادسازیِ یک گوشه ی گمِ جهان به دست ما، آبادسازیِ کل عالم است به دست همگان...
- ...
مردی در تبعید ابدی، نادر ابراهیمی، انتشارات روزبهان
پسندیدم.
البته می دانید که نادر ابراهیمی کتاب دیگری به نام «یک عاشقانه آرام» دارد.