حقیقت توحید
«عنوان بصری» پیرمردی نود و چهار ساله بود که از مالک بن انس (یکی از امامان مذاهب چهارگانه اهل سنت) علم می آموخت. او خود گوید دوست داشتم از جعفر بن محمد (ع) هم علم بیاموزم، همان گونه که از مالک بن انس یاد می گرفتم. اما جعفر بن محمد (ع) به من گفت: من از طرف حکومت تحت مراقبت می باشم و اوراد و اذکاری دارم که به آن مشغول هستم، شما بار دیگر نزد مالک بن انس بروید و علم را از وی فرا گیرید. عنوان بصری می گوید: من از این سخنان بسیار غمگین شدم و با خود گفتم او در چهره من خیری ندیده و از این رو مرا بار دیگر تحویل مالک می دهد، به همین دلیل وارد مسجد پیامبر و روضه حضرت رسول (ص) شدم و در آن جا دو رکعت نماز گزاردم و از خداوند خواستم تا دل جعفر بن محمد(ع) را به طرف من مایل کند، و بتوانم راه درست را از وی یاد بگیرم. بعد از این با اندوه به طرف منزل خودم رفتم و دیگر نزد مالک نرفتم. آنچنان محبت جعفر بن محمد (ع) در دلم جای گرفته بود که از منزل خود، جز برای نماز واجب بیرون نمی شدم، تا آن گاه که صبرم تمام شد و دلم سخت به تنگ آمد. کفش در پای کرده و رداء بر دوش افکنده، بعد از نماز عصر به طرف خانه جعفر بن محمد (ع) رهسپار شدم. هنگامی که دق الباب کردم، خادمی آمد و گفت: چه می خواهی؟ گفتم: می خواهم خدمت این بزرگ برسم و سلامی بدهم. خادم گفت: ایشان نماز می خواند. پس من کنار درب خانه ایشان توقف کردم تا آنکه بعد از اندک مدتی خادم بار دیگر آمد و اجازه ورود من را با خود آورد.
من وارد شدم و سلام کردم. جعفر بن محمد الصادق (ع) سلام مرا پاسخ داد و فرمود: بنشین، خداوند شما را رحمت کند. من در خدمت او قرار گرفتم. او پس از اندکی با من سخن گفت و فرمود: چه حاجتی داری؟ گفتم: ای شریف! حقیقت عبودیت چیست؟
فرمود: به سه چیز می توان
این حقیقت را دریافت:
اول اینکه بندگان آنچه را که خداوند به آنها بخشیده است ملک خود ندانند، زیرا
بندگان خدا مالک نیستند و هرچه دارند از خدا می باشد و هر جا خدا امر کند باید خرج
کنند.
دوم اینکه هیچ بنده ای هرگز قدرت ندارد با فکر و اندیشه خود کارهای خود را اداره کند.
سوم اینکه هرچه خداوند به او امر کرده و یا از آن نهی نموده است به آن عمل کند و
از اوامر و نواهی خدا سرباز نزند.
هرگاه بنده ای چیزی را ملک خود نداند مال را انفاق می کند. هرگاه بنده ای امور خود را به خداوند واگذارد و بفهمد که با عقل و تدبیرش نمی تواند امور خود را آن طور که هست اداره کند، گرفتاری های دنیا و مصائب آن بر او گوارا می گردد. هرگاه بنده ای به اوامر و نواحی خداوند گردن گذارد دیگر با مردم جدال و مناقشه نمی کند و آنها را آزار نمی دهد. هر وقت که آدمیان به این سه خصلت عمل کردند و مورد لطف و اکرام خداوند قرار گرفتند، دنیا در نظر آنها کوچک می شود و شیطان و مردم نمی توانند بر آنها سلطه پیدا کنند و دنبال جمع کردن مال و تکاثر و تفاخر نمی روند، و قصد ریاست بر مردم و طلب عزت ندارند و اوقات خود را به هدر نمی دهند. این اوصاف نخستین درجه پرهیزکاران است، خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «جهان آخرت را برای کسانی مهیا کرده ایم که در روی زمین دنبال مقام پرستی نرفته و مرتکب فساد نشده باشند و پایان نیک برای پرهیزکاران است»1.
بعدن نوشت: لیس العلم بکثرة التعلم إنما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید أن یهدیه
1- مشکاة الأنوار فی غرر الاخبار، طبرسی، ترجمه عطاردی، ص: 306