دانش گاه (2)
در دانش گاه وقتی
سرِ کلاس، شخصِ به اصطلاح استاد، فرمول تقسیم کار آدام اسمیت را کاملاً اشتباه و
مثالش را کاملاً غلط توضیح می دهد، و تو با محاسبه زمان دقیق تولید هر پونز (تولید
پونز مثال اسمیت است برای توضیح تقسیم کار) اشتباه ش را نمایان می کنی، نه تنها به خاطر دقت نظری که داشته ای تشویق
نمی شوی، که ]به اصطلاح[ استادِ احمق، دگم
مآبانه بر سر اشتباهش پافشاری می کند و جفنگش را حقیقت مطلق می انگارد، فقط به صرف
اینکه در این جایگاه قرار گرفته. و به صرف اینکه در این جایگاه قرار گرفته، نه
تنها خود را از اشتباه کردن بری می داند، که به خود اجازه می دهد هر جفنگی را در
سرِ کلاس نشخوار کند. (و وای به حال دانش گاهی که از چنین افرادی پر شده باشد)
و احمق تر از او ]به اصطلاح[ دانشجویانی هستند
که به آیین اسلافشان جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد را وحی
منزل می پندارند و با تو به محاجه بر می خیزند که از بی سوادیِ ]به اصطلاح[ استاد شان دفاع
کنند!
و عجب از کسانی که بعد از کلاس به صحت حرفهای تو شهادت می دهند، اما انگار کن که در حین کلاس دچار خفگی مزمن می شدند، اگر در مقابل جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد اعتراض می کردند!