دانش گاه (6)
چرا باید در کلاس های دانش گاه، مشارکت داشت؟
زمانی که در کلاس بیش از سه بار دست بلند کنی برای صحبت یا سوال یا مخالفت، انگار کن که فرصتت برای صحبت کردن تمام شده، پس استاد اجازه دارد به راحتی به تو بی محلی کند و حتی گاهی به تو بی احترامی کند و با اشاره ای سخیف به تو بفهماند که دستت را بیانداز..
وقتی استاد صحبت کردن های تو را عامل سکوت و عدم مشارکت دیگران در کلاس می داند..
وقتی که بعد از انتظاری طولانی اجازه صحبت کردن می یابی، اما صحبت هایت با پرش های بی رحمانه و ناگهانی استاد ناتمام و عقیم باقی می ماند..
وقتی که استاد صحبت های تو را باعث و بانی پراکندگی و تشویش ذهن های دانشجویانش می داند..
وقتی که به تمام وجود تلاش می کنی و از عمر و وقت و انرژی ات هزینه می کنی، اما نه تنها در مقابل چنین هزینه ای هیچ -پاداش که نه، حتی- احترامی هم دریافت نمی کنی و در عوض این دیگران هستند که با کمترین هزینه از بالاترین پاداش ها و احترام ها و قدردانی ها برخوردار می شوند..
پس چه دلیل و انگیزه ای برای مشارکت در چنین فضایی و با
چنین شرایطی وجود خواهد داشت؟
مخصوصاً که در این میان کسانی هستند که همچنان تو را با توهمات خودشان قضاوت می
کنند که قصد تو از این صحبت ها خودنمایی و تزویر و اظهار فضل و خودستایی است..
بعدن نوشت1: ره به معنی نبَرَد، آنکه به صورت نگرد..
بعدن نوشت2: فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر..