کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

اگر توصیه به دیگران برای پیشه کردن رفتار خوب، بدون توافق درباره مصداق و معیار شناسایی رفتار خوب باشد، هیچ فایده عملی ندارد، پس چرا برخی افراد هیچ گاه این نصیحت را فراموش نمیکنند و هرجا که فرصتی دست دهد، این توصیه (اعتدال در رفتار) را بیان میکنند؟
چند پاسخ برای این پرسش وجود دارد. یکی این که خود را نسبت به جلوگیری از ارتکاب خطا از سوی دیگران متعهد و مسئول می
دانند و با خوش نفسی میکوشند که مانع آنان از غلطیدن به افراط و تفریط شوند. دوم این که نصیحت کردن در بطن خودش واجد نوعی تفوق فکری و اخلاقی قائل شدن از سوی ناصح برای خود نسبت به دیگران نیز هست. بنابراین نصیحت مذکور به طور ضمنی تأکید این سلطه و جایگاه برتر نسبت به مخاطبِ نصیحت نیز هست.
و در نهایت کسی که دیگران را به اعتدال توصیه می
کند، به طور غیر مستقیم میخواهد بگوید که من و رفتار من در نقطه اعتدال قرار دارد و از این طریق برای مخاطب خود تعیین مصداق هم میکند.



عباس عبدی، «افراط در اعتدال» ، مجله بازتاب اندیشه، آذر 1387

وقتی که عرصه سیاست غیر شفاف باشد و در این زمینه نتوان صریح و بدون لکنت زبان سخن گفت، به ناچار برخی از افراد در سنگر کلمات غیر متعین و کلی پناه می گیرند تا نه تنها مورد پرسش قرار نگیرند، بلکه از آنجا دیگران را هدف آماج نصایح پدربزرگانه خود کنند. اعتدال و افراط و تفریط از جمله این سنگر هاست.
کلمه اعتدال نه تنها اعتباری، بلکه از مفاهیم نسبی هم هست. به عبارت دیگر نه تنها اعتدال را باید معنا و قرارداد کرد، بلکه بر حسب زمان و مکان و افراد مختلف هم مصداق آن تغییر می کند. از این حیث به کار بردن این واژه در بیان بسیاری از سیاستمداران بیش از آنکه رهنمودی قابل فهم را ارائه کند، به نوعی بیان احتجاجی و تبلیغی علیه دیگران است.



بعدن نوشت: ان شاء الله این مقاله را در طی چند مطلب به صورت خلاصه در اینجا می نویسم.



عباس عبدی، «افراط در اعتدال» ،مجله بازتاب اندیشه، آذر 1387

 

بعضی ها را دیده ام که از «وقتِ کم» شکایت می کنند. آنها می گویند: «حیف که نمی رسیم. گرفتاریم. وقت نداریم. عقبیم...». اینها واقعاً بیمارِ خیالبافی های کاهلانه خود هستند. وقت، علی الاصول، بسیار بیش از نیاز انسان است. ما، وقتِ بی مصرف مانده و بوی ناگرفته بسیاری در کیسه های مان داریم: وقتی که تباه می کنیم، می سوزانیم، به بطالت می گذرانیم. بسیاری از ما می توانیم پنج برابر، ده برابر، یا بیش برابر آنچه کار می کنیم، کار کنیم، یاد بگیریم، بیافرینیم، تغییر بدهیم. انسان شهری، عجیب در بیکارگی و بطالت فرو رفته است: بهانه جویی، ورّاجی، شوخی های مبتذل خجالت آور، ولگردی های بدون عمق، وقت کشی، خواب های طولانیِ پیر کننده... و همیشه در انتظارِ حادثه ای غریب و دگرگون کننده: اگر نه معجزه ای، دست کم کرامتی... و ناگهان حل شدنِ جمیع مشکلات... اما این نوع برخورد با زندگی، فقط تباه کردنِ زندگی ست...



نادر ابراهیمی- یک عاشقانه آرام


برای پیوند راهپیمایی اربعین با حقیقت مهدوی می­توان جهت دیگری نیز تصور کرد. مسافری که برای نخستین بار پای در مسیر راهپیمایی اربعین می­گذارد، در کمال شگفتی خود را در جهانی تازه و واقعیتی تجربه نشده می­یابد. گویی در آن چند روز عالمی محقق می­شود که در آن بخش اعظم واقعیت­هایی که ما را احاطه کرده اند، به تعلیق در می­آید. مسافر متحیر برای چند روز دنیایی را تجربه می­کند که چسب روابط و مناسبات آن پول نیست. دنیایی که به فراسوی "مبادلۀ منافع"  گام گذاشته است. دنیایی که قاعده حاکم بر آن نه رقابت، که احسان است و اگر هم رقابتی هست، فقط سبقت جویی در خیرات و نیکی­هاست. دنیایی که اخوت، ایثار، مهربانی، همدلی و وحدت را در متعالی­ترین معانی خود ظاهر می­سازد. اما این­ها همه تعلیقِ موقت واقعیتی است که ما در آن محاط هستیم. آیا ممکن نیست این تعلیق موقت پیش درآمد تحقق عالمی جدید و چشمه ای از اقیانوس جهان موعودی باشد که در آن چنین استثناهایی به قاعده تبدیل خواهد شد؟ آیا این تعلیق موقت تذکاری به ما ظلمت زدگان عسرت زدۀ آخرالزمان نیست که جهانی دیگر ممکن است؟ آیا راهپیمایی بزرگ اربعین شاهدی بر آن نیست که صبح نزدیک است؟* 


*: حلقه جهاد فکری طلوع


سیاست ها و برنامه های جمعیتی در ایران بیشتر بر پویایی رشد و حجم جمعیت، متمرکز بوده و کمتر به ساختار های سنی جمعیت، تغییرات و پیامدهای آن توجه شده است. این در حالی است که کاهش سریع باروری در دو دهه اخیر منجر به تغییرات بنیادی در ساختار سنی جمعیت شده است. در بستر این تغییرات، فازی از تحولات جمعیتی در ایران آغاز شده است که "پنجره جمعیتی" نامیده می شود. پنجره جمعیتی وضعیتی موقت در ساختار جمعیتی ایران است که در سال 1385 باز شده و برای حدود چهار دهه طول می کشد. در این دوران، نسبت جمعیت در سنین فعالیت به حداکثر خود می رسد و نسبت های وابستگی سنی کاهش می یابد و در نتیجه فرصت طلایی و منحصر به فردی فرا روی توسعه اقتصادی فراهم می شود. البته این وضعیت به صورت اتوماتیک و خودبه خود عمل نمی کند و بهره برداری از آن نیازمند بسترهای اقتصادی، اجتماعی، سیاستی و نهادی مناسب است.

در این راستا، ابتدا مروری کوتاه بر گذار جمعیتی ایران خواهیم داشت، سپس تغییرات اخیر و آینده ساختار سنی جمعیت بررسی خواهد شد و در ادامه به بررسی پنجره جمعیتی ایران، زمان بندی و طول مدت آن و ارتباط آن با رشد اقتصادی می پردازیم.*

*: بخشی از مقاله «تغییرات ساختار سنی و ظهور پنجره جمعیتی در ایران» نوشته دکتر رسول صادقی


بعدن نوشت ها:


فایل پاورپوینت "پنجره جمعیتی در ایران"

«تغییرات ساختار سنی و ظهور پنجره جمعیتی در ایران» - دکتر رسول صادقی

«انتقال سنی در ایران؛ تحولات سنی جمعیت و سیاست گذاری های اجتماعی جمعیت» - دکتر مشفق، دکتر میرزایی

«بررسی جامعه شناختی تحولات جمعیت ایران (1335- 1365)» دکتر طالقانی


population aging, wealth, and economic growth: Demographic dividends and public policy - Ronald Lee , Andrew Mason


A ‘demographic window’ of opportunity

«بحران پیری»

کتاب ”کاهش جمعیت، ضربه ای سهمگین بر پیکر مسلمین“

او مدت ها قبل آموخته بود که جامعه، بی ادبی های فراوانی می کند که باید تحمل کرد، این دانایی که در این دنیا زمانی می آید که متواضع ترین مردان، اگر چشمانش را باز نگه دارد، می تواند انتقامش را از قدرتمندترین مردان بگیرد، به او آرامش می داد..



Maria da Puzo – The Godfather

چرا باید در کلاس های دانش گاه، مشارکت داشت؟

زمانی که در کلاس بیش از سه بار دست بلند کنی برای صحبت یا سوال یا مخالفت، انگار کن که فرصتت برای صحبت کردن تمام شده، پس استاد اجازه دارد به راحتی به تو بی محلی کند و حتی گاهی به تو بی احترامی کند و با اشاره ای سخیف به تو بفهماند که دستت را بیانداز..

وقتی استاد صحبت کردن های تو را عامل سکوت و عدم مشارکت دیگران در کلاس می داند..

وقتی که بعد از انتظاری طولانی اجازه صحبت کردن می یابی، اما صحبت هایت با پرش های بی رحمانه و ناگهانی استاد ناتمام و عقیم باقی می ماند..

وقتی که استاد صحبت های تو را باعث و بانی پراکندگی و تشویش ذهن های دانشجویانش می داند..

وقتی که به تمام وجود تلاش می کنی و از عمر و وقت و انرژی ات هزینه می کنی، اما نه تنها در مقابل چنین هزینه ای هیچ -پاداش که نه، حتی- احترامی هم دریافت نمی کنی و در عوض این دیگران هستند که با کمترین هزینه از بالاترین پاداش ها و احترام ها و قدردانی ها برخوردار می شوند..

پس چه دلیل و انگیزه ای برای مشارکت در چنین فضایی و با چنین شرایطی وجود خواهد داشت؟
مخصوصاً که در این میان کسانی هستند که همچنان تو را با توهمات خودشان قضاوت می کنند که قصد تو از این صحبت ها خودنمایی و تزویر و اظهار فضل و خودستایی است..

 

بعدن نوشت1: ره به معنی نبَرَد، آنکه به صورت نگرد..

بعدن نوشت2: فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر..

عظم الله اجورنا و اجورکم بمصاب ابی عبد الله الحسین علیه السلام


نادوا یا شیعة سلاماً و اذکروا الشیب الخضیب

و الشفاه الذابلات و نوحوا علی الجسم السلیب

 

 

کلیپ صوتی تصمیم و شکست (بخش هایی از سخنان آیت الله جاودان)

کلیپ تصویری عاشورا از نگاه صدر

بخشی از سخنرانی حجت الاسلام عالی در شب هشتم محرم

سخنرانی سید حسین نصر (نبوت، ولایت، امامت)

کلیپ صوتی بعثت خون

مداحی- 1

مداحی- 2

در دانش گاه چه می گذرد؟!   اینجا ببینید..

آنگاه که منطق کنار گذاشته شود، سفسطه، تحقیر، تمسخر و تحکم حاکم می شود

و جواب منطقی، برچسب بی سوادی و جهالت می خورد...