کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

بزن این زخمه
بر آن سنگ
بر آن چوب
بر آن عشق
که شاید
بردم راه به جایی ...

پرده دیگر مکن و زخمه به هنجار کهن زن

لانه جغد نگر،

کاسه آن بربط سغدی

ز خموشی*

 

بعدن نوشت: ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
                بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش


* شفیعی کدکنی

علی از زبان علی

نام کتاب: علی از زبان علی یا زندگانی امیرمؤمنان علی علیه السلام

نویسنده: مرحوم علامه سید جعفر شهیدی

انتشارات: دفتر نشر فرهنگ اسلامی
تعداد صفحات: 207


بخشی از کتاب:

در آغاز اسلام، خواندن مردم به مسلمانی پنهانی بود. این مدت را سه سال نوشته اند و چون آیه وَ أَنذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ  نازل شد پیغمبر به علی (علیهما السلام) گفت:
«خدا مرا فرموده است خویشاوندان نزدیکم را به پرستش او بخوانم. گوسفندی بکش و صاعی نان و قدحی شیر فراهم کن.»

علی(ع) چنان کرد. در آن روز چهل تن یا نزدیک به چهل تن از فرزندان عبدالمطلب فراهم آمدند، و همگی از آن خوردنی سیر شدند. اما همینکه رسول خدا (ص) خواست سخنان خود را آغاز کند، ابولهب گفت: «او شما را جادو کرد.» و مجلس بهم خورد. روزی دیگر پیغمبر(ص) آنان را خواند و گفت:
«ای فرزندان عبدالمطلب گمان ندارم کسی از عرب برای مردم خود بهتر از آنچه من برای شما آورده ام آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آورده ام.»

آنگاه رسالت خود را به خویشاوندان رساند و گفت کدام یک از شما مرا در این کار یاری می کند تا برادر و وصیّ من و خلیفه من در میان شما باشد؟ همه خاموش ماندند.
علی(ع) گفت: «ای فرستاده خدا آن منم.»
پیغمبر(ص) فرمود: «این وصی من و خلیفه من در میان شماست. سخن او را بشنوید و از او فرمان برید.»

از این روز علی (ع) به جانشینی و وصایت رسول خدا (ص) گماشته شد و چنانچه خواهیم نوشت در روز هیجدهم ذوالحجه سال دهم هجرت که به واقعه غدیر معروف است خلافت او بر همه مسلمانان اعلام گردید...

 

بعدن نوشت 1 :
کس نیست این چنین اسد بی بدل که تو
کس نیست این چنین همه علم و عمل که تو
کس نیست این چنین همه زهر و عسل که تو
احمد نرفت بر سرِ دوش تو، بلکه تو
رفتی به شانِ احمد مکّی تبار را...


بعدن نوشت 2 : کتاب بخوانیم...

در دانش گاه نه تنها آموزش مهارت ها کمّی محور هستند، که پرورش فهم و درک دانشجویان نیز کمّی است! یعنی فهمی که در دانش گاه پرورانده می شود کمّی محور است. رویکرد کمّی دارد. فهم و درک دانشجو کمّی پرورانده می شود.

مثالی می زنم تا کلامم دقیق تر منعقد شود. قاعدتاً تمرینِ یک درسِ 2 یا 3 واحدی دانش گاه باید با این هدف تنظیم شود که دانشجو در طول ترم و در یک فرایند بلند یا کوتاه مدت علاوه بر کسب مهارت های خاص آن درس، به فهم کلی و حتی جزئی فضای فکری آن حوزه تسلط پیدا کند (اصلاً تسلط یافتن پیشکش، نهایتاً آشنایی نه چندان عمیقی پیدا کند)

اما اتفاقی که در دانش گاه می افتد چیز دیگری است. استاد تمرینی می دهد به طول و عرضِ فراوان، که دانشجویان میزان نابرابری و متغیر های مستقل تأثیر گذار و رتبه های چندصد کشور را با داده های جهانی محاسبه کنند.که چه بشود؟ که در نهایت بفهمند (به خاطر به کار بردن این لغت در این جا شرمگینم..) که مثلاً کوزوو در میان این رتبه بندی، جزو چندصدمین کشور جهان است، یا مثلاً فلان کشور اروپایی از ما در عرصه ی نابرابری اجتماعی رتبه پایین تری دارد، یا فلان کشور جنایت کار در صدر این رتبه بندی ها قرار می گیرد و....

و این گونه فهم و درک دانشجو کمّی می شود. و هیچ فهم و درک صحیحی از خود مسئله به دست نمی آورد و در نهایت می آموزد که چگونه ضریب جینی را محاسبه کند و یا شاخص HDI چند فرمول دارد و چگونه می تواند با سریع ترین راه به جواب برسد. و این گونه فهم و درک دانشجو کمّی می شود. کمّی پرورانده می شود....

منکر فواید این شاخص ها و ضرورت تدریس شان نمی شوم، که به ضرورت شان واقفم. اما روی صحبتم با چیز دیگری است. اینکه قرار نیست که "فهم و درک" دانشجو کمّی شود. اینکه وقتی فهم و درک دانشجو کمّی شود، هزاری هم که ضرایب جینی متعددی را در اختیار داشته باشد و شاخص HDI را به انواع مختلف محاسبه کند و به فرمول های محاسباتی SPSS مسلط باشد، هیچ وقت نمی تواند فهم دقیقی از نابرابری و قشربندی اجتماعی داشته باشد و تحلیل صحیحی ارائه کند و راه حلی پیشنهاد..

و اغفِر لِیَ الذُنوبَ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاء

و اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ قَطرَ السَّماءِ

 

بعدن نوشت:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُوا

 فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ

در دانش گاه وقتی سرِ کلاس، شخصِ به اصطلاح استاد، فرمول تقسیم کار آدام اسمیت را کاملاً اشتباه و مثالش را کاملاً غلط توضیح می دهد، و تو با محاسبه زمان دقیق تولید هر پونز (تولید پونز مثال اسمیت است برای توضیح تقسیم کار) اشتباه ش را نمایان می کنی، نه تنها به خاطر دقت نظری که داشته ای تشویق نمی شوی، که ]به اصطلاح[ استادِ احمق، دگم مآبانه بر سر اشتباهش پافشاری می کند و جفنگش را حقیقت مطلق می انگارد، فقط به صرف اینکه در این جایگاه قرار گرفته. و به صرف اینکه در این جایگاه قرار گرفته، نه تنها خود را از اشتباه کردن بری می داند، که به خود اجازه می دهد هر جفنگی را در سرِ کلاس نشخوار کند. (و وای به حال دانش گاهی که از چنین افرادی پر شده باشد)
و احمق تر از او
 ]به اصطلاح[ دانشجویانی هستند که به آیین اسلافشان جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد را وحی منزل می پندارند و با تو به محاجه بر می خیزند که از بی سوادیِ ]به اصطلاح[ استاد شان دفاع کنند!

و عجب از کسانی که بعد از کلاس به صحت حرفهای تو شهادت می دهند، اما انگار کن که در حین کلاس دچار خفگی مزمن می شدند، اگر در مقابل جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد اعتراض می کردند!

 

می بینی چیزهایی را آموخته ای که در هیچ جای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زنده گیِ دانشجویی، فقط تو را از زنده گیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازه ی همین مدتی که وقت صرف کرده ای که پاره ای اوقات به قاعده ی یک عمر از زنده گی پرت می افتی! چرا؟ برای این که دانش گاه، دست گاهِ فکری تو را قرم قات کرده است. چیزهایی یادت داده است که در هیچ کجای این ملک به کارت نمی آید. و اتفاق را در ممالکی که از ایشان علم را ترجمه کرده ایم، بیش تر به کار می آید. چه باید کرد تا خود را عاطل و باطل نپنداریم؟ راهی نداری جز این که بروی سراغ اصلِ سرچشمه و مظهرِ آب...
دانش گاهِ ما از زنده گیِ مردمِ کشورش فاصله گرفته است. نه دانش گاه که کل سیستمِ آموزشیِ ما از چنین داء معضل و کارِ بی بیرون شدی رنج می برد...

 


نشت نشا - رضا امیرخانی انتشارات قدیانی

نمایندگان سیاسى جمهورى اسلامى ایران در جهان باید تیزتر از شمشیر، نرم‌تر از حریر و سخت‌تر از سنگ و پولاد باشند. عرصه سیاست خارجى میدان نرمشهاى قهرمانانه است، اما نرمشى که در برابر دشمن تیز باشد. بنا بر این دیپلماتهاى ما باید در مواضع اصولى خود مستحکم بایستند و استقامت و پایمردى حضرت امام خمینى (رض) را الگوى خود قرار دهند.


1375/05/17

چند نکته پیرامون وقایع اخیر:

1-    گویا جناب نجفی، اسفندیار دولت یازدهم می باشند!

2-    دروغ گویی ها و استفاده از افراد سابقه دار و... در ابتدای این دولت، امید ها را ناامید می کند. البته ما که خیلی قبل تر اعلام نا امیدی کرده بودیم. ولی گویا با این روند دور از ذهن نیست که چندی دیگر شاهد انتصاب جناب موسویان به سمت دبیری شورای امنیت ملی باشیم!

3-    شرایط فعلی در مصر آماده و مهیای شکل گیری قطب سومی است که هم اسلام گرا باشد و هم اخوانی نباشد، از فرصت ها باید استفاده کرد، کسانی که به فکر منافع ملی و مهمتر از آن منافع دینی هستند به گوش باشند.(که گویا کلاً نیستند!)

4-    کلاس اول رو تعطیل کردن...

 

فیلم مستند "سلم ددش" را از اینجا دریافت کنید.

 

بعدن نوشت1 : با تشکر ویژه از کارگردان این اثر برادر عزیز جناب آقای زینعلی

بعدن نوشت2 : برای تلطیف فضای این روزها...

 

این خانه روشن است، یعنی چه؟


 

بعدن نوشت ها:

·        وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَّحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَةُ لِلتَّقْوَى (طه-132)

·        وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّا  وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّکَاةِ وَکَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا
 
(مریم- 54 و 55)