کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

معرفی کتاب (1)

يكشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۰۹ ب.ظ


نام کتاب: نشت نشا

نویسنده: رضا امیرخانی

انتشارات: قدیانی

خواندن این کتاب را به همه توصیه می کنم. مخصوصاً به دوستانی که نخبه اند. مخصوصاً به دوستانی که در پی مهاجرت اند. مخصوصاً به دوستانی که این مسئله ذهن شان را مشغول کرده...

 

بعدن نوشت 1: امروز در جلسه ای از دانشگاه جرج واشنگتن گفتم و دانشگاه سن ژوزف بیروت.
اگر از مهاجرت و رفتن گفتم، نه برای فرار و نه به دنبال زندگی مرفه تر، که به این کشور و نظام و انقلاب دلبسته ام و برای خدمت بیشتر به این مرز و بوم و مهم تر از آن خدمت به دین خدا پیگیر این امر بودم.
اگر از سن ژوزف گفتم، نه برای این که فردا روزی با مدرک فرانسوی زبانم به دیگران پزِ روشنفکری بدهم، بل آنچه از غرب می آموزم را کامل و دست اول فرابگیرم.
اگر از جرج واشنگتن گفتم، دنبال این نبودم و نیستم که در امریکا تنفس کنم، که قصدم مصاحبت و معاشرت با مردی است که با همه ی اختلاف نظرهای فکری و سیاسی و اعتقادی که با وی دارم، بخشی از حکمت را (ولو ناقص و خاک آلود) در دستانش می بینم.
هر روز عمر و جوانی و زمان و امکانات مادی و غیر مادی و معنوی ام را هزینه می کنم، پس انتظار دارم آنچه دریافت می کنم
 لااقل در حد و اندازه هزینه ام باشد. 
بدون اغراق و مبالغه می گویم؛ مثلاً همین ترم برای 15 واحد به دانشگاه می آیم اما از این 15 واحد فقط 2 واحد برایم مفید است و آموزش واقعی را فقط در این کلاس می بینم. (کلاس جمعیت شناسی ایران، استاد صادقی)

بعدن نوشت 2:  این نوشته بر آن نیست تا بگوید که آن طرف مرزها بهشت برین است و اینجا ویرانه. این نوشته، نه نقدی سیاسی بود بر عملکرد نظام، برای رسانه های معاند و نه توجیهی بود بر نحوه عملکرد نشاء ها. بل دل نوشته ای بود در اعتراض بر وضعیتی که تک تک مان در آن شریک هستیم و بدتر از آن نسبت به آن بی تفاوت. و بدتر تر از آن این که فقط به منافع شخصی خودمان می اندیشیم و سعی می کنیم از این وضعیت به هر نحو ممکن به نفع خود استفاده کنیم.
این رقعه، دل نوشته ای بود برای دردِ دل.

بعدن نوشت 3:  این نوشته دلیل دیگری هم داشت؛ برای اینکه دوستانی که شنوای این صحبت مجمل در جلسه ای که این موضوع مطرح شد بودند، خدای نکرده با خود گمان نکنند که بر لبه ی انحطاط و سقوط ایستاده ایم و در بدترین شرایط سیر می کنیم، پس برای موفقیت باید بنه کن شد از این مرز و بوم. که این ملک در مسیر اعتلا چشم به دستان فرزندانش دوخته..

نظرات  (۶)

سلام.روزی که فهمیدم این وبو راه انداختید و از اونجایی که میدونستم کتابای زیادی خوندید میخواستم بهتون پیشنهاد بدم که یه بخش معرفی کتابم بذارید ولی خب قبل از این پیشنهاد خودتون این کارو کردید.ممنون.
در مورد بعدن نوشتاتون هم باید بگم همه ما حرفایی میزنیم که دلیلشو فقط خودمون میدونیم خیلی اوقات هم لازم نیست که دلیلشو به بقیه بگیم یا توجیهش کنیم.و از اندک شناختی که من راجع به شما دارم در اون لحظه هیچ برداشت غیر معقولی از حرفاتون نداشتم.

پاسخ: سلام
حرفی از برداشت غیرمعقول نیست.
همه ی این نوشته ها تفصیلی بود بر آن مجمل..
سلام برادر خوبم..
درباره دکتر صادقی خیلی خیلی زیاد موافقم..گرچه من از کلاس انقلاب و توسعه این ترمم هم بسیار راضی هستم.
درباره ارائه ی دیروزم تو کلاس جمعیت شناسی..برای من موضوع بسیار تلخ و نیمه تمامی بوده و هست..چشم انتظاری ی ملک..آغوش بازِ بیگانگان..دست های خالی ِ من ِ فرزند...بی پناهی ی اندیشه و معنا..هجوم ابتذال..رونق دین خواری...هیاهوی رقابت هامان بر سر هیچ های بسیار...به سلامتِ! آنها که مانده اند..خوش آمد گویی ی آنها که فرا می خوانند..عذاب دلتنگی..افتخار پله های ترقی!!!!!!! ....
ماندن یا مهاجرت؟؟؟مساله این است...

پاسخ: سلام.
شاید ماندن یا مهاجرت مسئله اصلی نباشد.
«الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون‏»
شاید مجهادت فی سبیل الله مهم تر باشد. که هست..

*پیشنهاد می کنم که مستند میراث آلبرتا را به همه بچه های کلاس جمعیت شناسی بدهید تا فیلم را کامل ببینند.
مهاجرت! مساله این است. مساله این است. مساله این است.

پاسخ:
کاش می شد در مملکت رو باز کرد تا هر کره خری که می خواد بره
هم گوش ها عر عر کمتری می شنید هم سرمایه مملکت کمتر خرج یونجه میشد.

پاسخ: بالاخره اینم نظریه!
یه نظر سه لتی!
وقتی سطح برخورد پروفسور این باشه بقیه باید بزنن جاده خاکی.
دادا! معرفی کتاب راه انداخته‌اید دکان ما را تخته کنید دیگه؟!
پاسخ:
:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی