کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نگارخانه» ثبت شده است

یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ‌ لَنَا ذُنُوبَنَا، إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ


اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم


یکی از سؤالاتی که مدت مدیدی است ذهنم را مشغول کرده، رابطه آگاهی و دانش با عمل و حلقههای مفقوده میانی این دو حیطه است.
به طرزی بدیهی می
توان گفت که انسان لزوماً به آنچه آگاهی پیدا کرده عمل نمیکند و الزاماً آگاهی با چیز یا چیزهایی -که هنوز دقیقاً مطمئن نیستم که چیست- باید همراه شود تا به عمل منجر شود.
ممکن است برخی جواب این سؤال را اظهر من الشمس تلقی کنند و ساده
اندیشانه بیان کنند که آنچه باید با آگاهی همراه شود اراده است. اما سؤال اینجاست که خود را بهتر به ما مینمایاند؛ فرایند همراهی اراده با آگاهی چگونه است و به چه شکل رخ میدهد؟ به عبارتی چرا ما همیشه ارادهیمان را با آگاهیمان همراه نمیکنیم؟
اگر بخواهیم مسئله را بازتر کنیم باید گفت؛ فارغ از اینکه برای عمل کردن و محقق کردن آگاهی
ها نیاز به ملزوماتِ مقدماتیِ همسو و همراه و هماهنگ با آگاهی وجود دارد، ما لزوماً آنچه را که میآموزیم، عملی نمیکنیم. به خصوص در زمینه اخلاق اجتماعی و مناسبات مربوط به آن و حتی مناسبات و اخلاق فردی. (ما در عین اینکه با اجتماع پیرامون خود در ارتباط هستیم، با خود و نفس خویش نیز رابطه برقرار میکنیم، که توضیح این مسئله مجال دیگری را میطلبد.)

وارونگی

به طور قاطع میتوان گفت که این اتفاق برای همه ما رخ داده است که نسبت به فواید انجام یا ترک کاری و مضرات ترک یا انجام همان کار وقوف کامل داریم. حتی میتوانیم ساعت ها درباره آن برای دیگران صحبت کنیم و در برگهای فراوانی قلمفرسایی کنیم، اما به هنگام عمل به دلایلی گوناگون، برخلاف آگاهی خود عمل میکنیم. این مطلب را در سطح دیگری هم میتوان مطرح کرد؛ ما، بسیار، به گناه و ممنوع بودن اعمالی و وجوبِ انجامِ اعمالی دیگر آگاه هستیم، حتی دیگران را از آنها نهی و یا به انجام آنها تشویق میکنیم، اما کُمِیتِ خودمان در میدان عمل، لنگ که نه، به طور کل فلج میشود و هیچ حرکت نمیکند!
و نه شاید، که قطعاً می
توان این سؤال را با زبانی متفاوت و در سطحی دیگر نیز بیان کرد؛ چگونه Moral به Ethic تبدیل میشود؟ و رابطه این دو به چه صورت است و از چه منطقی تبعیت میکنند؟

 

بعدن نوشت: به نظر میرسد پاسخ دقیق و کامل به این سؤال، بسیاری از ابهامها و اشتباهها در زمینه تربیت و آموزش را برطرف میکند و حتی میتواند راهنمای دقیقی برای تعامل با خود و دیگران و به خصوص زیردستان (از اعضای خانواده تا شاگردان یک کلاس و حتی تا افراد یک جامعه -در نسبت با حاکمیت-) باشد.


انیمیشن El Vendedor de Humo را در اینجا ببینید.

با اینکه بیشتر از یکسال از این سخنرانی سید میگذرد، اما بازخوانیاش در این اوضاع و احوال خالی از لطف نیست.

«برادران و خواهران، من همیشه به عنوان یک مسلمان، لبنانی، عرب یا... صحبت می‌کنم. اما به بنده اجازه دهید این بار به عنوان یک "شیعه" صحبت کنم. بنده می‌دانم این روزها تحریک مذهبی زیاد است. هدف کسانی که پشت همه این تحرکات هستند این است که ما شیعیان، قدس و ملت فلسطین را فراموش کنیم. بلکه بیش از این: دشمن میخواهد ما از هر چه فلسطین و فلسطینی است بدمان بیاید. آن‌چه امروز روی آن کار می‌شود این است که روزی برسد که شیعیان از معادلهی نبرد عرب و اسرائیل خارج شوند.
اما امروز، در روز قدس، آخرین جمعهی ماه مبارک رمضان 2013 میلادی اعلام میکنم: ما شیعیان علی بن ابیطالب در جهان، از فلسطین، ملت فلسطین و مقدسات امت در فلسطین دست بر نخواهیم داشت. به ما بگویید رافضی، تروریست، جنایت‌کار هر چه می‌خواهید بگویید؛ ما را هر جا که یافتید و در همهی جبهه ها و بر در هر حسینیه و مسجد بکُشید؛ اما بدانید ما شیعیان علی بن ابیطالب، فلسطین را تنها نخواهیم گذاشت. ما در این راه هزاران شهید، بلکه بهترین شهیدان از سید عباس تا شیخ راغب و حاج عماد را تقدیم کرده‌ایم. در این راه پاره‌های جگرمان و عزیزانمان به شهادت رسیده‌اند.
پس روز قدس را با این سخن خطاب به همهی جهان به پایان می‌برم: ما در حزب الله، این حزب اسلام‌گرای شیعهی امامیِ اثنی عشری از فلسطین، قدس، ملت فلسطین و مقدسات این امت در فلسطین دست بر نخواهیم داشت.»

 

بعدن نوشت: با تشکر از برادر محترم جناب باقرزاده، جهت بازخوانی و یادآوری این سخن

ما از انسان‌ بیزار نیستیم، ولی‌ فساد را نمی‌پذیریم. می‌گوییم‌ از همان‌ هنگامی‌که‌ نخستین‌ دولت‌ اسرائیل‌ شکل‌ گرفت، یعنی‌ پیش‌ از میلاد حضرت‌ مسیح (ع)، یهودیان‌ نژادپرستی‌ و افکار نژادپرستانه‌ را مطرح‌ می‌کردند؛ افکاری‌ که‌ به‌ آنان توهم‌ برتری‌ بر بشر را می‌بخشد. آنان‌ برای‌ خود امتیازاتی‌ قایل‌ بودند، خدایی‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌ بودند که‌ با خدای‌ دیگر مردمان‌ و نیز با خدای‌ یکتا تفاوت‌ داشت. آنان خدا را «یهوه» خواندند تا بر تمایز و شکاف‌ میان خود و مردم‌ عمق‌ ببخشند و بشریت‌ را تجزیه‌ کنند و خود را بالا‌تر از آنان‌ جای‌ دهند، حتی‌ در باب‌ خدا و معبودشان.
... انگیزه‌ای‌ که‌ مسیح‌ (ع) را به‌ جنگ‌ با یهود وامی‌داشت، این‌ نبود که‌ او با این بشر به عنوان بشر دشمنی‌ داشته‌ باشد، بلکه‌ آن‌ حضرت‌ از بشری‌ بیزاری‌ می‌جست‌ که‌ بر اثر عقاید مغشوش‌ و خطرناک‌ خود به‌ جرثومه‌ فساد تبدیل‌ شده‌ بود. همچنین، ‌به‌ همین‌ سبب‌ است‌ که‌ پیامبر اسلام (‌ص)‌ در سوره‌ جمعه‌ دو بار به‌ ما بیدارباش‌ می‌دهد که‌: ای‌ مسلمانان، اینان‌ همان‌ ستمگران‌اند. قرآن‌ کریم‌ در دو آیه‌ از سوره‌ جمعه‌ مسلمانان‌ را از فعالیت و حضور یهود برحذر می‌دارد.



... برادران‌ عزیز، در این‌ راه، تنها کافی‌ نیست‌ که‌ کف‌ بزنیم‌ و زبان‌ به‌ تحسین‌ بگشاییم‌ و تنها بذل‌ عاطفه‌ کنیم، بلکه‌ بر ماست‌ که‌ در این‌ راه‌ تا آنجا که‌ در توان‌ داریم‌ از هیچ‌گونه‌ یاری‌ و مساعدت‌ و تأ‌یید، به‌ تمام‌ معنی‌ کلمه، دریغ‌ نورزیم. این‌گونه‌ است‌ که‌ می‌توانیم‌ تکلیف‌ خود را ادا کنیم. 


سخنان امام موسی صدر درباره مقاومت فلسطین، (1968/12/17)

جبرئیل (ع) بر پیامبر (ص) نازل شد. پس گفت: «اِقْرَاْ خَدِیجَه السَّلَامَ مِنْ رَبِّهَا.»
پس رسول‌الله (ص) گفت: «یا خَدِیجَه ! هَذَا جَبْرئیلُ یقْرِئُکَ السَّلَامَ مِنْ رَبِّکَ»
پس خدیجه (س) گفت: «اللهُ السَّلَامُ وَ مِنْهُ السَّلَامُ وَ عَلَى جبْرئیلِ السَّلَامُ»

السلام علیک یا من سلم علیها جبرائیل و بلغها السلام من الله


بعدن نوشت:
السلام علیکِ یا من سلّم علیها جبرائیل و بلغها
 السلام من الله الجلیل
فَهیناً لکِ بما اولاک الله من فضل

والسلام علیکِ و رحمة الله و برکاته

television & your mind

جام جهانی

پوستر فیلم «چ»


«چ» قرار نیست بیانگر جزء به جزء واقعیات و حوادث تاریخ باشد. و حال که چنین است، نباید به آن خرده گرفت.
«چ» قرار نیست راوی تمامی ابعاد و خصوصیات شهید چمران باشد. و حال که چنین است، نباید به آن خرده گرفت.
پس لزومی ندارد چمرانِ «چ»، به تمامی ابعاد و تمام قد همان چمرانِ عالم واقع باشد. (که انطباقش غیرممکن است)

«چ» روایتِ حاتمیکیا ست، از یکی از خصوصیاتِ چمران. یک منشِ چمران. "حرف اولِ" چمران؛ مدارا..
و این به معنی سازش، تسلیم، وادادگی، میل مفرط به مذاکره، عدم مقاومت، خودفروشی، کناره
گیری از ارزشها، پشت کردن به آرمانها و... نیست.
فقط
"حرف اولِ" چمران است. که همین چمران وقتی به "حرف آخر" میرسد، تمام قامت میایستد و اسلحه دست میگیرد و میجنگد؛ که جنگیدن حرف آخر است و نه راه حل اول.
چمرانِ «چ»، نه چمرانِ بازرگان است و نه چمرانِ خمینی. چمرانی است که می
خواهد سرباز خدا باشد، که خمینی- بزرگمرد کل تاریخ این سرزمین- هم یکی از سربازان خداست.

«چ» قرار است بیانگر راه حلِ مشکلات و معضلات و شرایط و وقایع دیروز و امروز بالقوه و شاید فردایی نزدیک باشد. همانطور که حاتمیکیا بیانش کرد؛ برای حرف اول، و برای حرف آخر..
راه حلی که باید از چمران آموخت، برای دیروز و امروز و فردایمان...

 

بعدن نوشت: سرهنگهای روحانینمایِ مدعی اعتدال، از چمران بیاموزند، اگر لااقل آزادهاند.