کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

اگر اصل و اعتبار این گزاره ]توصیه به اعتدال[ را از نصیحت کنندگان آن منفک و ناخالصی های ناصحین را در بیان این توصیه از اصل گزاره جدا کنیم؛ در این صورت چندین نکته را درباره آن باید لحاظ کرد... گرچه اعتدال امری نسبی است، اما در تعریف عملیاتی آن باید به عرف عقلای جامعه مراجعه کرد. هر کسی نمی تواند خود را نقطه مرکزی رفتار معتدل معرفی کند و افراد دو سوی خود را افراط گرا بنامد، چرا که در هر حال عده ای یافت می شوند که نسبت به او در دو سوی رفتارش قرار می گیرند. بنابراین برای تشخیص مصداق اعتدال باید به عرف عقلای جامعه مراجعه کرد.
بنابراین اعتدال و مشی اعتدالی بیش از آنکه مستمسکی برای مجادلات سیاسی باشد تا عده ای تفریطی، خود را در قالب اعتدالی جا کنند، موضعی است برای بحث و گفت و گو پیرامون علت وجود میزان فاصله یک مشی مشخص از عرف عقلا یا میانگین رفتار مردم، و سپس تحلیل این نکته که آیا  چنین فاصله ای در خط مشی مذکور قابل دفاع یا ثمر بخش هست یا باید در آن تجدید نظر کرد؟ فاصله مذکور در شرایط عادی نباید از میانگین مورد پذیرش عرف عقلای جامعه آن قدر زیاد باشد که چسبندگی خود را با آنها از دست بدهد و به پدیده ای جدا از جامعه تبدیل شود.



عباس عبدی، «افراط در اعتدال»، مجله بازتاب اندیشه، آذر 1387

اگر توصیه به دیگران برای پیشه کردن رفتار خوب، بدون توافق درباره مصداق و معیار شناسایی رفتار خوب باشد، هیچ فایده عملی ندارد، پس چرا برخی افراد هیچ گاه این نصیحت را فراموش نمیکنند و هرجا که فرصتی دست دهد، این توصیه (اعتدال در رفتار) را بیان میکنند؟
چند پاسخ برای این پرسش وجود دارد. یکی این که خود را نسبت به جلوگیری از ارتکاب خطا از سوی دیگران متعهد و مسئول می
دانند و با خوش نفسی میکوشند که مانع آنان از غلطیدن به افراط و تفریط شوند. دوم این که نصیحت کردن در بطن خودش واجد نوعی تفوق فکری و اخلاقی قائل شدن از سوی ناصح برای خود نسبت به دیگران نیز هست. بنابراین نصیحت مذکور به طور ضمنی تأکید این سلطه و جایگاه برتر نسبت به مخاطبِ نصیحت نیز هست.
و در نهایت کسی که دیگران را به اعتدال توصیه می
کند، به طور غیر مستقیم میخواهد بگوید که من و رفتار من در نقطه اعتدال قرار دارد و از این طریق برای مخاطب خود تعیین مصداق هم میکند.



عباس عبدی، «افراط در اعتدال» ، مجله بازتاب اندیشه، آذر 1387

وقتی که عرصه سیاست غیر شفاف باشد و در این زمینه نتوان صریح و بدون لکنت زبان سخن گفت، به ناچار برخی از افراد در سنگر کلمات غیر متعین و کلی پناه می گیرند تا نه تنها مورد پرسش قرار نگیرند، بلکه از آنجا دیگران را هدف آماج نصایح پدربزرگانه خود کنند. اعتدال و افراط و تفریط از جمله این سنگر هاست.
کلمه اعتدال نه تنها اعتباری، بلکه از مفاهیم نسبی هم هست. به عبارت دیگر نه تنها اعتدال را باید معنا و قرارداد کرد، بلکه بر حسب زمان و مکان و افراد مختلف هم مصداق آن تغییر می کند. از این حیث به کار بردن این واژه در بیان بسیاری از سیاستمداران بیش از آنکه رهنمودی قابل فهم را ارائه کند، به نوعی بیان احتجاجی و تبلیغی علیه دیگران است.



بعدن نوشت: ان شاء الله این مقاله را در طی چند مطلب به صورت خلاصه در اینجا می نویسم.



عباس عبدی، «افراط در اعتدال» ،مجله بازتاب اندیشه، آذر 1387

 

بعضی ها را دیده ام که از «وقتِ کم» شکایت می کنند. آنها می گویند: «حیف که نمی رسیم. گرفتاریم. وقت نداریم. عقبیم...». اینها واقعاً بیمارِ خیالبافی های کاهلانه خود هستند. وقت، علی الاصول، بسیار بیش از نیاز انسان است. ما، وقتِ بی مصرف مانده و بوی ناگرفته بسیاری در کیسه های مان داریم: وقتی که تباه می کنیم، می سوزانیم، به بطالت می گذرانیم. بسیاری از ما می توانیم پنج برابر، ده برابر، یا بیش برابر آنچه کار می کنیم، کار کنیم، یاد بگیریم، بیافرینیم، تغییر بدهیم. انسان شهری، عجیب در بیکارگی و بطالت فرو رفته است: بهانه جویی، ورّاجی، شوخی های مبتذل خجالت آور، ولگردی های بدون عمق، وقت کشی، خواب های طولانیِ پیر کننده... و همیشه در انتظارِ حادثه ای غریب و دگرگون کننده: اگر نه معجزه ای، دست کم کرامتی... و ناگهان حل شدنِ جمیع مشکلات... اما این نوع برخورد با زندگی، فقط تباه کردنِ زندگی ست...



نادر ابراهیمی- یک عاشقانه آرام