کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

۴ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

در دانش گاه نه تنها آموزش مهارت ها کمّی محور هستند، که پرورش فهم و درک دانشجویان نیز کمّی است! یعنی فهمی که در دانش گاه پرورانده می شود کمّی محور است. رویکرد کمّی دارد. فهم و درک دانشجو کمّی پرورانده می شود.

مثالی می زنم تا کلامم دقیق تر منعقد شود. قاعدتاً تمرینِ یک درسِ 2 یا 3 واحدی دانش گاه باید با این هدف تنظیم شود که دانشجو در طول ترم و در یک فرایند بلند یا کوتاه مدت علاوه بر کسب مهارت های خاص آن درس، به فهم کلی و حتی جزئی فضای فکری آن حوزه تسلط پیدا کند (اصلاً تسلط یافتن پیشکش، نهایتاً آشنایی نه چندان عمیقی پیدا کند)

اما اتفاقی که در دانش گاه می افتد چیز دیگری است. استاد تمرینی می دهد به طول و عرضِ فراوان، که دانشجویان میزان نابرابری و متغیر های مستقل تأثیر گذار و رتبه های چندصد کشور را با داده های جهانی محاسبه کنند.که چه بشود؟ که در نهایت بفهمند (به خاطر به کار بردن این لغت در این جا شرمگینم..) که مثلاً کوزوو در میان این رتبه بندی، جزو چندصدمین کشور جهان است، یا مثلاً فلان کشور اروپایی از ما در عرصه ی نابرابری اجتماعی رتبه پایین تری دارد، یا فلان کشور جنایت کار در صدر این رتبه بندی ها قرار می گیرد و....

و این گونه فهم و درک دانشجو کمّی می شود. و هیچ فهم و درک صحیحی از خود مسئله به دست نمی آورد و در نهایت می آموزد که چگونه ضریب جینی را محاسبه کند و یا شاخص HDI چند فرمول دارد و چگونه می تواند با سریع ترین راه به جواب برسد. و این گونه فهم و درک دانشجو کمّی می شود. کمّی پرورانده می شود....

منکر فواید این شاخص ها و ضرورت تدریس شان نمی شوم، که به ضرورت شان واقفم. اما روی صحبتم با چیز دیگری است. اینکه قرار نیست که "فهم و درک" دانشجو کمّی شود. اینکه وقتی فهم و درک دانشجو کمّی شود، هزاری هم که ضرایب جینی متعددی را در اختیار داشته باشد و شاخص HDI را به انواع مختلف محاسبه کند و به فرمول های محاسباتی SPSS مسلط باشد، هیچ وقت نمی تواند فهم دقیقی از نابرابری و قشربندی اجتماعی داشته باشد و تحلیل صحیحی ارائه کند و راه حلی پیشنهاد..

و اغفِر لِیَ الذُنوبَ الَّتی تَرُدُّ الدُّعاء

و اغفِر لِیَ الذُّنوبَ الَّتی تَحبِسُ قَطرَ السَّماءِ

 

بعدن نوشت:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَلَـکِن کَذَّبُوا

 فَأَخَذْنَاهُم بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ

در دانش گاه وقتی سرِ کلاس، شخصِ به اصطلاح استاد، فرمول تقسیم کار آدام اسمیت را کاملاً اشتباه و مثالش را کاملاً غلط توضیح می دهد، و تو با محاسبه زمان دقیق تولید هر پونز (تولید پونز مثال اسمیت است برای توضیح تقسیم کار) اشتباه ش را نمایان می کنی، نه تنها به خاطر دقت نظری که داشته ای تشویق نمی شوی، که ]به اصطلاح[ استادِ احمق، دگم مآبانه بر سر اشتباهش پافشاری می کند و جفنگش را حقیقت مطلق می انگارد، فقط به صرف اینکه در این جایگاه قرار گرفته. و به صرف اینکه در این جایگاه قرار گرفته، نه تنها خود را از اشتباه کردن بری می داند، که به خود اجازه می دهد هر جفنگی را در سرِ کلاس نشخوار کند. (و وای به حال دانش گاهی که از چنین افرادی پر شده باشد)
و احمق تر از او
 ]به اصطلاح[ دانشجویانی هستند که به آیین اسلافشان جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد را وحی منزل می پندارند و با تو به محاجه بر می خیزند که از بی سوادیِ ]به اصطلاح[ استاد شان دفاع کنند!

و عجب از کسانی که بعد از کلاس به صحت حرفهای تو شهادت می دهند، اما انگار کن که در حین کلاس دچار خفگی مزمن می شدند، اگر در مقابل جفنگیات ]به اصطلاح[ استاد اعتراض می کردند!

 

می بینی چیزهایی را آموخته ای که در هیچ جای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زنده گیِ دانشجویی، فقط تو را از زنده گیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازه ی همین مدتی که وقت صرف کرده ای که پاره ای اوقات به قاعده ی یک عمر از زنده گی پرت می افتی! چرا؟ برای این که دانش گاه، دست گاهِ فکری تو را قرم قات کرده است. چیزهایی یادت داده است که در هیچ کجای این ملک به کارت نمی آید. و اتفاق را در ممالکی که از ایشان علم را ترجمه کرده ایم، بیش تر به کار می آید. چه باید کرد تا خود را عاطل و باطل نپنداریم؟ راهی نداری جز این که بروی سراغ اصلِ سرچشمه و مظهرِ آب...
دانش گاهِ ما از زنده گیِ مردمِ کشورش فاصله گرفته است. نه دانش گاه که کل سیستمِ آموزشیِ ما از چنین داء معضل و کارِ بی بیرون شدی رنج می برد...

 


نشت نشا - رضا امیرخانی انتشارات قدیانی