کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

کاغذ آتش زده

بر بی کسی کاغذ آتش زده رحمی..

مشخصات بلاگ

اتَّبِعُوا مَن لَّا یَسْأَلُکُمْ أَجْرًا وَ هُم مُّهْتَدُونَ وَ مَا لِیَ لَا أَعْبُدُ الَّذِی فَطَرَنِی وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِن دُونِهِ آلِهَةً إِن یُرِدْنِ الرَّحْمَـٰنُ بِضُرٍّ لَّا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئًا وَ لَا یُنقِذُونِ إِنِّی إِذًا لَّفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ
(یس، 22-24)

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سوال» ثبت شده است

به گمانم محرم سال 90 بود که پشت موتورسیکلت یکی از دوستان که راهی هیأتی بود به این مسئله فکر میکردم که آیا ما به هیأت و مجلس عزاداری میرویم که در رثای سیدالشهداء (علیه السلام) محزون شویم و نفس خویش را تزکیه کنیم و به معرفت (و نه لزوماً دانش) خویش بیافزاییم، یا به فلان هیأت و مجلس فلان مداح میرویم تا لذت ببریم و به عبارتی عامیانه تر اما مفهوم تر؛ "حال خوش"ای داشته باشیم؟ انگار کن که هیأت رفتن مان هم مدرن شده! (+) (+) (+)

 

بعدن نوشت: آیت الله جاودان از آیت الله حق شناس نقل میکردند که به شاگردان خود توصیه میکردند که در ایام محرم به هیئاتی بروند که خلوت تر هستند و کمتر کسی به آنجا می رود، و مهمتر آنکه خود ایشان نیز عامل به چنین عملی بودند.

یکی از سؤالاتی که مدت مدیدی است ذهنم را مشغول کرده، رابطه آگاهی و دانش با عمل و حلقههای مفقوده میانی این دو حیطه است.
به طرزی بدیهی می
توان گفت که انسان لزوماً به آنچه آگاهی پیدا کرده عمل نمیکند و الزاماً آگاهی با چیز یا چیزهایی -که هنوز دقیقاً مطمئن نیستم که چیست- باید همراه شود تا به عمل منجر شود.
ممکن است برخی جواب این سؤال را اظهر من الشمس تلقی کنند و ساده
اندیشانه بیان کنند که آنچه باید با آگاهی همراه شود اراده است. اما سؤال اینجاست که خود را بهتر به ما مینمایاند؛ فرایند همراهی اراده با آگاهی چگونه است و به چه شکل رخ میدهد؟ به عبارتی چرا ما همیشه ارادهیمان را با آگاهیمان همراه نمیکنیم؟
اگر بخواهیم مسئله را بازتر کنیم باید گفت؛ فارغ از اینکه برای عمل کردن و محقق کردن آگاهی
ها نیاز به ملزوماتِ مقدماتیِ همسو و همراه و هماهنگ با آگاهی وجود دارد، ما لزوماً آنچه را که میآموزیم، عملی نمیکنیم. به خصوص در زمینه اخلاق اجتماعی و مناسبات مربوط به آن و حتی مناسبات و اخلاق فردی. (ما در عین اینکه با اجتماع پیرامون خود در ارتباط هستیم، با خود و نفس خویش نیز رابطه برقرار میکنیم، که توضیح این مسئله مجال دیگری را میطلبد.)

وارونگی

به طور قاطع میتوان گفت که این اتفاق برای همه ما رخ داده است که نسبت به فواید انجام یا ترک کاری و مضرات ترک یا انجام همان کار وقوف کامل داریم. حتی میتوانیم ساعت ها درباره آن برای دیگران صحبت کنیم و در برگهای فراوانی قلمفرسایی کنیم، اما به هنگام عمل به دلایلی گوناگون، برخلاف آگاهی خود عمل میکنیم. این مطلب را در سطح دیگری هم میتوان مطرح کرد؛ ما، بسیار، به گناه و ممنوع بودن اعمالی و وجوبِ انجامِ اعمالی دیگر آگاه هستیم، حتی دیگران را از آنها نهی و یا به انجام آنها تشویق میکنیم، اما کُمِیتِ خودمان در میدان عمل، لنگ که نه، به طور کل فلج میشود و هیچ حرکت نمیکند!
و نه شاید، که قطعاً می
توان این سؤال را با زبانی متفاوت و در سطحی دیگر نیز بیان کرد؛ چگونه Moral به Ethic تبدیل میشود؟ و رابطه این دو به چه صورت است و از چه منطقی تبعیت میکنند؟

 

بعدن نوشت: به نظر میرسد پاسخ دقیق و کامل به این سؤال، بسیاری از ابهامها و اشتباهها در زمینه تربیت و آموزش را برطرف میکند و حتی میتواند راهنمای دقیقی برای تعامل با خود و دیگران و به خصوص زیردستان (از اعضای خانواده تا شاگردان یک کلاس و حتی تا افراد یک جامعه -در نسبت با حاکمیت-) باشد.

ما چیزی را که میخواهیم، میبینیم..



دیالوگی از فیلم "آزمون"